خلاصه داستان فیلم سقوط درباره دو دختر جوان است که بسیار با هم صمیمی هستند، بکی و هانتر که به آدرنالین معتاد هستند، در یک روز زمانی که بکی و هانتر بهمراه شوهرش در حین صخره نوردی هستند، شوهرش جان خود را از دست میدهد.
بکی بعد مرگ همسرش متحمل خسارت بزرگی میشود، و دچار افسردگی شدیدی می شود و تقریبا بعد از ۵۱ هفته از مرگ دن، بکی یک الکلی شده و باعث شده تا از پدرش، جیمز، فاصله زیادی بگیرد.
پدر بکی معتقد بود که دنی آنگونه که می گفت پسر سالم و درستکاری نیست، هانتر دوست صمیمی بکی در اوج نا امیدی بکی، از او می خواهد که با هم از بزرگترین برج تلویزیونی جهان که تقریبا 629 متر ارتفاع دارد بالا بروند.
بکی با وجود اینکه مردد است، اما تصمیم میگیرد که از برج بالا بروند تا بتواند با ترس خود در زندگی مبارزه کند، آنها با همه سختی هاش خودشونو به بالای برج میرسونن، اما در زمان برگشت دچار مشکلی بزرگ می شوند و مسیر پایین اومدنشون کاملا از بین میره که در ادامه میبینیم ….